moborom=mibaram
moborom=man beram moborom=barandeh misham moborom=miboram moborom=moo bur hastam |
بیچاره دخترا اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه!
اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره!
اگه تپل باشن می گن چه گوشتیه! اگه لاغر باشن می گن چه مردنیه!
اگه مودبانه حرف بزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه! اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست!
اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه! اگه سری جواب بدن می گن منتظر بود!
اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار!
اگه اروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده!
اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه! اگه خواستگارو رد کنه می گن یکی رو زیر سر داره!
اگه حرف شوهرو پیش بکشه می گن سر و گوشش می جنبه !
اگه به خودش برسه می گن دلش شوهر می خواد می خواد جلب توجه کنه !
اگه...........چکار کنه بمیره خوبه؟
پس از این کار مرغ از جا برخاست! و معلوم شد که برش سر ناقص صورت گرفته است البته از ظاهر سر فقط یک گوش باقیمانده بود ولی بخش های اصلی مغز و نخاع فعال و سالم مانده بودند.
1- تصویر مرغ در اکتبر
2- رقص مرغ سر بریده!
3- حرکات عادی یک مرغ خانگی
5- جعبه تغذیه مخصوص
6- تغذیه
7- مرغ و صاحبش
9-بخش جدا شده از سر
لطفاً نگاهی به متن های ذیل که توسط
پیامک دریافت شده اند بیندازید:
متن اول : این پنج اسم خداوند را به پنج
نفر بفرست. بزرگترین مشکلت حل میشود : یا الله، یا کریم، یا اول، یا آخر،
یا مجید قبل از حذف یکبار امتحان کن. تو رو به روح حضرت محمد (ص) کوتاهی
نکن.
متن دوم : با سلام، 8 ختم قرآن هدیه به امام رضا (ع) : سهم شما
صفحه 350 شد. یک صفحه اضافه کنید و به 8 نفر ارسال کنید. در صورت عدم
امکان به شماره زیر اطلاع دهید. نفر آخر ختم به 0937....... خبر دهد.
(قرآن عثمان
طه)
متن سوم : طرح قرائت یک میلیون صلوات برای تعجیل در ظهور امام زمان
(عج). سهم شما ده صلوات و ارسال به ده نفر دیگر. مهم نیست که حتی چندین
بار از افراد مختلف این پیام را دریافت کنی، مهم آنست که هر چه بیشتر
افرادمختلف آن را ببینند. لطفاً قطع کننده زنجیره نباش.
متن چهارم: بنا به فرمایش معصوم (ع) هرکس که دعای زیر را تا قبل از پایان ماه صفر بخواند
همه دعاهایش مستجاب شده و مشکلاتش رفع میشود. تنبلی نکن، به دوستانت
بفرست و بگذار دیگران هم بهره ببرند. اگر نفرستادی منتظراتفاقات بدی در زندگیت طی یک هفته آتی باش.
نکات مشترک همه این متنها وبسیاری از متنهای مشابه عبارتند از: 1- سوء استفاده و بهره برداری (بعضاً
افراطی) از اعتقادات مخاطبین 2- طرحهای هرمی (یک به چند) که میتواند به
سرعت (به صورت تابع نمائی) یک پیام را تبدیل به میلیونها عدد کند! 3- همراه نبودن با هیچ سند و مدرکی
دال بر معتبر بودن ادعاهای مطروحه در آنها (رفع مشکلات، استجابت دعا،
گرفتار شدن در صورت نفرستادن و ...) 4- تعارض ادعاهای بسیاری از آنها با
متون معتبر دینی، عقل سلیم و منطق در حقیقت اینها نسخه های الکترونیکی و
مدرن همان جهل نوشته های قدیمی در پشت کتب موجود در اماکن مذهبی هستند.
همان نوشته هائی که بارها و بارها مراکز و متولیان دینی و عقلای قوم به
باطل بودن ادعاها، خوابها، نقل
قولها، تبشیرها و تهدیدهای آنها گواهی داده و صراحتاً اعلام کرده اند که
نبایستی به آنها اعتنائی کرد. حتی بعضی از عالمان دینی در سالهای گذشته
حکم به حرمت انتشار اینگونه مطالب سخیف داده اند. اما در عین حال این جهل
نوشته های مدرن دارای چند خصوصیت منحصر و جدید هم هستند: 1- ارسال آنها
به سادگی فشردن چند کلید است و بنابراین در صورت همراهی دریافت کنندگان
کم توجه با انتشار دهندگان اولیه آنها، با سرعتی حیرت آور در سطح جامعه
منتشر میشوند. 2- روز به روز بیشتر به محتوا و لایه های تمسخر و توهین
آمیزشان که باظرافت در بطن متن پنهان شده اند افزوده میشود. آیا واقعاً دستی در کار
است که با ارسال چنین مطالب سخیفی با آب و رنگ دینی، این اندک باقیمانده
های اعتقادی را هم در مردم از بین ببرند؟! 3- یک سؤال مهم: چرا غالباً
اینگونه مطالب از طریق پیامک ارسال میشوند ونه رایانامه؟ چه کسی از حجم عظیم پیامکهای ناشی از چنین مواردی منتفع میشود؟! آیا ممکن است بتوان گفت شاید دستهای پنهانی با تحریک یا میانداری
شرکتهای مخابراتی، هر چند وقت یکبار چنین موجهائی را در سطح جامعه راه می
اندازند تا تجارتی میلیاردی (ناشی از هزینه ارسال پیامک که از مشترکین
دریافت میشود) شکل بگیرد؟!! اگر به محتوا و پیام این رایانامه معتقدید،
آن را در اختیار اطرافیان و دوستان و آشنایانتان قرار دهید و بگذارید یک
عزم جمعی در ملت ما برای خودداری از آلت دست شدن به وجود آید.
تا به حال به این اندیشیده اید که چرا هرگز در هیچ گزارش یا رسانه خارجی در مورد اینکه بستنی ، این لیسیدنی پرطرفدار، در کجا و توسط چه کسی ساخته شد هیچ حرفی به میان نیامده ؟! جواب این سوال در کتاب `مردم دوران مشروطه` در قفسه های خاک گرفته کتابخانه ملی موجود است که نیز افتخار دیگری است برای ما ایرانیان .
داستان از اینجا شروع میشه که فردی به نام کریم باستانی ملقب به کریم یخ فروش پسر جوانی از شهر ری در بازار آن زمان (خیابان جمهوری امروز) بساط یخ فروشی داشت . یکی از مشتریان غالبا دائمی کریم کارمندان سفارت انگلستان در همان حوالی بودند . این مواجهه هر روزه کارمندان با کریم رابطه صمیمانه را بین آنها پدید آورد . کارمندان برای کریم که انگلیسی بلد نبود نام کریم یخی یا همان به گفته خودشان آیس کریم را برگزیدند . در اواسط درگیریهای دوران مشروطیت کریم برای جلب بیشتر مشتری اقدام به پخش یخ در بهشت مبادرت ورزید . و در همین دوران و برای اولین بار با مخلوط کردن شیر و یخ و زرده تخمه مرغ و گلاب و شیره ملایر اولین بستنی تاریخ بشریت را ساخت. که مورد استقبال اهالی بازار و همسر سفیر انگلیس قرار گرفت مغازه ای در همان حوالی توسط سفیر انگلیس به کریم اهدا شد که بر سر در آن به زبان انگلیسی اسم فامیل کریم ( باستانی ) bastani نوشته شده بود که ایرانی ها به اشتباه بستنی می خواندند . در زمان افتتاح فروشگاه سفیر انگلیس با گفتن :
we name it after you
اسم محصول را به احترام کریم آیس کریم گذارد
میرزا حسنخان مستوفی , مستوفیالممالک دوران مشروطیت ، در کتاب خاطراتش مینویسد این پدرسگ ( کریم باستانی ) لیسیدنیی ساخته است از سردابهای یزد سردتر ، از لب یار شیرین تر، از پنبه خراسان نرمتر. سالها بعد کریم با یکی کارمندان سفارت انگلیس به نام الیزابت بسکین رابینز ازدواج کرده و به انگستان و بعد از آن به امریکا مهاجرت میکند .
بسیاری از مردم کتاب «شاهزاده کوچولو» اثر سنت اگزوپری را میشناسند. او خلبان جنگی بود و با نازیها جنگید وکشته شد. قبل از شروع جنگ جهانی دوم اگزوپری در اسپانیا با دیکتاتوری فرانکو میجنگید. او تجربههای حیرتآور خود را در مجموعهای به نام لبخند گردآوری کرده است. در یکی از خاطراتش مینویسد که او را اسیر کردند و به زندان انداختند و.... مینویسد: «مطمئن بودم که مرا اعدام خواهند کرد به همین دلیل بشدت نگران بودم.... جیبهایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا کنم که از زیر دست آنها که حسابی لباسهایم را گشته بودند در رفته باشد...؛ یکی پیدا کردم وبا دستهای لرزان آن را به لبهایم گذاشتم ولی کبریت نداشتم.... از میان نردهها به زندانبانم نگاه کردم. او حتی نگاهی هم به من نینداخت درست مانند یک مجسمه آنجا ایستاده بود.... فریاد زدم.. «هی رفیق کبریت داری؟» به من نگاه کرد شانههایش را بالا انداخت و به طرفم آمد. ...نزدیکتر که آمد و کبریتش را روشن کرد بیاختیار نگاهش به نگاه من دوخته شد. لبخند زدم و نمیدانم چرا؟ شاید از شدت اضطراب، شاید به خاطر این که خیلی به او نزدیک بودم و نمیتوانستم لبخند نزنم. ...در هر حال لبخند زدم وانگار نوری فاصلۀ بین دلهای ما را پر کرد... میدانستم که اوبه هیچ وجه چنین چیزی را نمیخواهد.... ولی گرمای لبخند من ازمیلهها گذشت و به او رسید و روی لبهای او هم لبخندی شکفت... سیگارم را روشن کرد ولی نرفت و همانجا ایستاد مستقیم در چشمهایم نگاه کرد و لبخند زد.... من حالا با علم به اینکه او نه یک نگهبان زندان که یک انسان است به او لبخند زدم.... نگاه او حال و هوای دیگری پیدا کرده بود.... پرسید « بچه داری؟» ... با دستهای لرزان کیف پولم را بیرونآوردم و عکس اعضای خانوادهام را به او نشان دادم و گفتم «آره ایناهاش».... او هم عکس بچههایش را به من نشان داد و دربارۀ نقشهها و آرزوهایی که برای آنها داشت برایم صحبت کرد..... ...اشک به چشمهایم هجوم آورد... گفتم که میترسم دیگر هرگز خانوادهام را نبینم. دیگر نبینم که بچههایم چطوربزرگ میشوند. چشمهای او هم پر از اشک شدند... ناگهان بیآنکه که حرفی بزند، قفل در سلول مرا باز کرد و مرا بیرون برد. ...بعد هم مرا به بیرون زندان و جادۀ پشتی آن که به شهر منتهی میشد هدایت کرد..... نزدیک شهر که رسیدیم تنهایم گذاشت و برگشت بیآنکه کلمهای حرف بزند..... یک لبخند زندگی مرا نجات داد... چه بسا یک لبخند نیز زندگی ما را دگرگون کند پس بیایید لبخند را از لبانمان دور نکنیم.
راهنمای مشاغل در زبان عامیانهی ایرانی!!!
(نظـــــــــــــــــــــــــــــــر)
فروشنده ی محتــــــــــــرم من بقیه پولمو می خوام
نه چسب زخم
نه شکلات
نه آدامس شیکـــــــــ
اه اعصاب نمیذارن واسه آدم
.
.
.
اگه کسی رو دوس دارین، رهاش نکنین
بگیرین بندازینش تو زیرزمین انقد با کمربند بزنین سیاهش کنین
تا اعتراف کنه عاشقتونه !
.
.
.
مامانم سیم کارتشو در آورده میگه فک کنم داره میسوزه
نیگا رنگشم داره عوض میشه!!!!
.
.
.
مامانم اس ام اس زده:
ما خونه داییت اینا هستیم بعد از شام میایم!
همه چی تو یخچال هست فقط بپر سر کوچه سوسیس و نون و تخم مرغ بگیر
سوسیس تخم مرغ واسه خودت بپز!
.
.
.
هـــــــــی فلانــــــــی؛
تــو را مـن “تــــــــو” کـــردم، وگرنــه کــلمه ی “هوی” هــم زیــادت بــود
واســه مــن “شــما شــما” نــکـن
.
.
.
خــــــــدایا ! ! !
یا خیــلی برگردون عقبــــ یا بــزن بره جــلو!
اینــجای فیلم زنــدگیم خیــــــلی خش داره …
.
.
.
دوست بابام, بچه ی ۲ سالشُ صدا میکنه “حاج سیّد مَـــهدی” …
۲۲ ساله هستم, منزل “مـَـــــرتیکه” صدام می زنن!!! :دی
.
.
.
زیر آوار آخرین حرفت جا مانده ام
لعــــــــــــــــــنتی
نمی دانی *خداحافظت * چند ریشتر بود !!!
.
.
.
کثیف بودنِ بعضی آدم ها اذیتم نمیکنه !
اما بعضیا خیلی پاکن؛
این که قراره اینا گیره اون کثیفا بیُفتن, اعصابم رو خورد میکنه…!
.
.
.
رفیق:!
منفی در منفی نمیشه مثبت,میشه کثافت…!!!
همین!
.
.
.
بد بیاری مال وقتیه که, بــــد بی یــــــاری … !!!
.
.
.
من آخرشم نفهمیدم ما مردا ” هممون مثل همیم” یا “یکی از یکی بدتریم”!!
.
.
.
مامانم اومده میگه : به نظرت افطار چی بخوریم ؟
میگم : سبزی پلو ماهی
میگه : گمشو بابا میخوام استانبولی درست کنم!!
خب مادر من اینکه میگی “به نظرت” دقیقاً منظورت چیه ؟؟
.
.
.
” ناغافل خوابم برد . وقتی بیدار شدم قوم و خویش دورم جمع شده بودند
و فقط حرفهای خوب خوب درباره ام میزدند .اون وقت بود که فهمیدم مردم.
فیلم “بهشت میتواند صبر کند (۱۹۴۳-Heaven Can Wait)”
.
.
.
یکی ازسخت ترین کارا تو ایران اینه که
وقتی داری از جلوی یه خونه رد میشی که درش بازه ، تو رو نگاه نکنی!
.
.
.
المپیک تموم شد ، دانلود افتتاحیه اش هنوز برا من تموم نشده!
.
.
.
هـَپـَلبـُلـِت مـُمالـَک چیست؟
عبارتی که دخترا روز تولد دوستشون به هم اس ام اس میدن یا کامنت میذارن !
.
.
.
قاضی: چرا دوست دخترت رو کشتی؟
پسر: اس ام اس ۲۵۰ کلمه ای واسش فرستادم اون فقط جواب داد ok!
قاضی: شما تبرئه شدی میتونی بری
دیوان عدالت اداری
من
بان کــی مـــون
قـــاضی
متهم ))))))))
تــرول
اولیای دم
ایرانسل
لورل و هاردی :O
رکس سگ معروف P:
خاله ریزه
رفتیم خونه فک وفامیلامون ، بی شعورا هیچ کار خاصی نکردن که من بتونم اینجا بنویسم … ایندفعه واقعاً از همه تون یکصدا میپرسم: فک و فامیله داریم؟
پسرم خـــــــــــدا خیرت بده یه دقیقه بیا
چه پسسسری دارم من، مامان جان بیا یه دقیقه
و……
اینچنین شد که من یکهفته س دارم میسابم پاک میکنم جا به جا میکنم
من:

فک و فامیله داریم؟
خانومه تلفن زده به بابام که ما یه دستگاهی میفروشیم که قیمت قبض برق رو تا سی درصد کاهش میده بابام بهش گفت ممنون پسرم کنتور رو دستکاری کرده قبضمون صد درصد کاهش داشته اگه خواستید نصف قیمت واسه شما حساب میکنیم . واقعا فک و فامیل صادقه ما داریم!
من:

فک و فامیله داریم؟
فاميله داريم؟
داییم زنگ زده میگه یه کار خوب برات پیدا کردم اونوقت خودش هنوز بیکاره......فک وفامیله داریم؟؟؟؟؟
تو راه مهمونی خالم اینا بودیم داشتم تو بطری اب می خوردم.
دیدین چه حالی میده از سرعت گیری که کنده شده دو تا چرختو رد میکنی؟
خلاصه بابام سرعت گیر دید گوشش کنده شده بود. اقا این بابای ما یه ویراژی داد هر چی آب خورده بودیم اومد بالا! فک فامیله داریم؟
دوستم ميخواست خونمون بیاد رفتم به مامانم گفتم:مامان ميشه غذا درست کني!!
ميگه: چون دوست ميخواد بياد
ميگم:اره ديگه؟؟
بعد 2ساعت جرو بحث فهميدم چون ناخوناشو فرنچ کرده نميتونه آخرم خودم تخم مرغ گذاشتم!!! فک فاميله داريم؟؟؟
يكي از آشناهامون تو كار نصب ايزوگامه، بعد خونه خودش هر وقت بارون مياد از سقف آب چكه ميكنه، ديواراش هم همه نم كشيده و ترك خورده! فك و فاميله داريم؟
بابام میگه یه خودکار از تو کیفت در بیار دستمو کردم تو کیفم دارم دنبال خودکار میگردم میزنه پس کلم میگه زود باش مگه قرعه کشی یه هی دست میندازی توش می چرخونی ! ؟؟؟ فک وفامیله داریم !
بابام بهم گفت پدر سگه کره خر ! دچار بحران شخصیتی شدم چطور همچین چیزی ممکنه؟! فک و فامیله داریم ؟!
سر کلاس بودم که مامانم زنگ زد. استاده که حرف میزد و نمیشد جواب بدم آخه ردیف اول و جلوی خود استاد مینشستم. اجازه هم نداشتم که برم بیرون. استاده منع کرده بود تردد برای تماسهای تلفنی رو.
تلفنو قطع کردم یه کم بعد که کلاس تموم شد زنگ زدم به مادرم ، داداشم جواب داد و با عصبانیت گفت گوشیمو با خودت کجا بردی؟ :-| بهش گفت گذاشتمش تو شارژ. یه کم بعدش گفت آهان باشه خو دیدمش
فک فامیله داریم؟
به مامانم میگم لایک به غذات میگه لایک تو هفت جد و آبادت ای نمک نمک نشناس حیف اون غذایی که برات میپزم !
با بابام رفتم تو اینترنت واسه ثبت نام دانشگاه بعد یه صفحه رو میخواست اشتباه باز کنه گفتم نــرین توش (نرو تو سایت)عصبانی شده میگه چی؟ !بی ادب نرینم توش؟! برو بیرون من :O فک و فامیله داریم؟
.: Weblog Themes By Pichak :.