دوستای عزیزم سلام!!!!این اولین مطلبی یه ک میخوام براتون بزارم.پس تموم کم و کاستی هاشو ب بزرگی خودتون
ببخشید...دوس داشتم اولشو با چن تا جمله ای ک فک کنم ب دردتون بخوره شروع میکنم!!
1-جوری دعاکن که انگار همه چیز وابسته به خداست و جوری کار کن ک انگار همه چیز وابسته به توست.<اگوستین قدیس>
2-عجب است که ما در موقع دعا آرزوی تعویض همه چیز را داریم جز اخلاق و روحیات خودمان را.<اشلی مونتاک>
3-خدا اشک را آفرید تا آتش درونی را خاموش سازد.<ضرب المثل آلمانی>
4-انسان آهنی است ک به وسیله تربیت صیقل می یابد و در نتیجه تعلیم نورانی میشود.
5-آموخته ام که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد.<اندی رونی>
علی:خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .































خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من می پذیرد که بگویم :


شخصی این کلمات زیبا را نوشته است.
Prayer is not a "spare wheel" that you pull out when in trouble, but it is a "steering wheel", that directs the right path throughout.
دعا لاستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از ان استفاده کنی بلکه فرمان است که راه به راه درست هدایت می کند.
Know why a Car's WINDSHIELD is so large & the Rear view Mirror is so small? Because our PAST is not as important as our FUTURE. So, Look Ahead and Move on.
Friendship is like a BOOK. It takes few seconds to burn, but it takes years to write.
دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه
All things in life are temporary. If going well enjoy it, they will not last forever. If going wrong don't worry, they can't last long either.
تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت
Old Friends are Gold! New Friends are Diamond! If you get a Diamond, don't forget the Gold! Because to hold a Diamond, you always need a Base of Gold!
دوستهای قدیمی طلا هستند! دوستان جدید الماس. اگر یک الماس به دست آوردی طلا را فراموش نکن چون برای نگه داشتن الماس همیشه به پایه طلا نیاز داری.
Often when we lose hope and think this is the end, GOD smiles from above and says, "Relax, sweetheart, it's just a bend, not the end!
اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این اخر خطه ، خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم ، این فقط یک پیچه نه پایان
When GOD solves your problems, you have Faith in HIS abilities; when GOD doesn't solve your problems HE has Faith in your abilities.
وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری. وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره
A blind person asked St. Anthony: "Can there be anything worse than losing eye sight?" He replied: "Yes, losing your vision!"
شخص نابینایی از سنت آنتونی پرسید: ممکنه چیزی بدتر از از دست دادن بینایی باشه؟ او جواب داد: بله، از دست دادن بصیرت.
When you pray for others, God listens to you and blesses them, and sometimes, when you are safe and happy, remember that someone has prayed for you.
وقتی شما برای دیگران دعا می کنید، خدا می شنود و انها را اجابت می کند و بعضی و قتها که شما شاد و خوشحال هستید یادتان باشد که کسی برای شما دعا کرده است
WORRYING does not take away tomorrow's Trouble, it takes away today's PEACE.
نگرانی مشکلات فردا را دور نمی کند بلکه تنها آرامش امروز را دور می کند.
۱) مدرسه رفتن بی فایده است چون اگه باهوش باشی معلم وقت تو رو تلف
دلت را بتکان
غصه هایت که ریخت
تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهاتت وقتی ریخت روی زمین ،
بگذار همان جا بماند
فقط از لا به لای اشتباهاتت یک تجربه بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم میریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و آرزوها و حسرتها
حالا آرام تر ،آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین چه فرقی میکند؟
خاطره ،خاطره است
باید باشد،باید بماند
کافی است؟
نه هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چه قدر تمیز شد... دلت سبک شد؟
حالا این دل جای اوست
دعوتش کن
این دل مال اوست
همه چیز ریخت از دلت ،همه چیز افتاد و حالا...
تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و او
خانه تکانی دلت مبارک
از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت.
فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا اين همه وقت صرف اين يکی می فرماييد ؟
بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جايگزينی باشند.
بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذاي شب مانده کار کند.
بايد دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جايش بلند شد ناپديد شود.
بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشيده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.
و شش جفت دست داشته باشد.
يک جفت بايد پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !! و جفت سوم همين جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند، بتواند بدون کلام به او بگويد او را می فهمد و دوستش دارد.
فرشته سعی کرد جلوي خدا را بگيرد.
زن ها قدرتي دارند که مردان را متحير می کنند.
سختی ها را بهتر تحمل می کنند.
بار زندگی را به دوش می کشند، ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.
وقتی مي خواهند جيغ بزنند، با لبخند مي زنند.
وقتی می خواهند گريه کنند، آواز می خوانند.
وقتی خوشحالند گريه می کنند.
و وقتی عصبانی اند می خندند.
برای آنچه باور دارند می جنگند.
در مقابل بی عدالتی می ايستند.
وقتی مطمئن اند راه حل ديگری وجود دارد، نه نمی پذيرند.
بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هايشان کفش نو داشته باشند.
براي همراهی يک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند.
بدون قيد و شرط دوست می دارند.
وقتی بچه هايشان به موفقيتی دست پيدا می کنند گريه می کنند و و قتی دوستانشان پاداش می گيرند، می خندند.
در مرگ يک دوست، دل شان می شکند.
در از دست دادن يکی از اعضای خانواده اندوهگين می شوند، با اينحال وقتی می بينند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند.
آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستيد.
قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و بوسيدن می تواند هر دل شکسته اي را التيام بخشد
کار زن ها بيش از بچه به دنيا آوردن است، آنها شادی و اميد به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو مي بخشند
زن ها چيزهای زيادی برای گفتن و برای بخشيدن دارند
دو روز مانده به پایان عمرش تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است.تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود.پریشان شد و آشفته و عثبانی نزد خدا رفت تا روز های بیشتری از خدا بگیرد.داد زد و بد و بیراه گفت،خدا سکوت کرد.جیغ زد و جار و جنجال به راه انداخت.خدا سکوت کرد.آسمان و زمین را به هم ریخت،خدا سکوت کرد.به پر و پای فرشته و انسان پیچید ،خدا سکوت کرد.،دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد،خدا سکوتش را شکست و گفت:
عزیزم ،اما یک روز دیگر رفت ،تمام روز را به بد و بی راه و جار و جنجال از دست دادی ، تنها یک روز دیگر باقیست.بیا و لا اقل این یک روز را زندگی کن. لا به لای هق هقش گفت:«اما با یک روز ..با یک روز چه کار می توان کرد؟» خدا گفت: آن کس که لذت که لذت یک روز زیستن را تجربه کند،گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی یابد،هزار سال هم به کارش نمی آید. آنگاه سهم یک روز از زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و یک روز زندگی کن او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید.،اما می ترسید حرکت کند،می ترسید راه برود ،می ترسید زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد.قدری ایستاد بعد با خودش گفت:وقتی فردایی ندارم ،نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد؟بگذار این مشت زندگی را مصرف کنم. آن وقت شروع به دویدن کرد.زندگی را به سر و رویش پاشید. زندگی را نوشید و زندگی را بوئید،چنان به وجد آمدکه دید می تواند تا ته دنیا بدود.می تواند بال بزند،می تواند پا روی خخورشید بگذارد،می تواند... او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد،زمینی را مالک نشد،مقامی را به دست نیاورد اما... در همان یک روز ،دست بر پوست درختی کشید،روی چمن خوابید،کفش دوزکی را تماشا کرد،سرش را بالا گرفت و ابر ها را دید و آنهایی که او را نمی شناختند سلام کرد و برای آنهایی که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد، او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد.لذت برد و سرشار شد و بخشید،عاشق شد ،عبور کرد و تمام شد... «او در همان یک روز زندگی کرد...» فردای آن روز فرشته ها در تقویم خدا نوشتند: امروز او درگذشت،کسی که هزار سال زیست...» بر گرفته از کتاب تو،تویی؟!
فرشته تصمیمش را گرفته بود.پیش خدا رفت و گفت:خدا یا می خواهم زمین را از نزدیک ببینم.اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه.دلم بی تاب تجربه ای زمینی است.
خدا درخواست فرشته را پذیرفت. فرشته گفت:تا برگردم بال هایم را اینجا می گذارم.این بال ها در زمین چندان به کار من نمی آیند. خدا بال های فرشته را بر روی پشته ای از بال های دیگر گذاشت و گفت:بال هایت را به امانت نگه می دارم .اما بترس که زمین اسیرت نکند.زیرا که خاک زمینم دامن گیر است فرشته گفت باز می گردم وحتما باز می گردم این قولی است که فرشته به خدا داد فرشته به زمین آمد و از دیدن آن همه فرشته بی بال متعجب شد.او هرکه را می دید به یاد می آورد زیرا او را قبلا در بهشت دیده بود.اما نمی فهمید این فرشته چرا برای پس گرفتن بال هایشان به زمین بر نمی گردند!!؟ روز ها گذشت و با گذشت هر روز فرشته چیز هایی را از یاد می برد.و روزی آمد که فرشته چیزی از آن روز های خوب و زیبایش را به یاد نمی آورد...نه بال هایش را و نه قولش را... فرشته فراموش کرد فرشته در زمین ماند و فرشته هرگز به بهشت بازنگشت.
چرا همه ی نقشه های جغرافیای جهان دو قسمت دارند؟ وقتی که باران بهاری ببارد، همه ی نقشه های کاغذی را خراب می کند و همه ی این نقشه ها را نقش بر آب می کند. می گویید: نه! این خط و این هم نشان! قیصر امین پور
چرا همه چیز به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم می شود؟
چرا رنگ آسمان در شمال شهرهای جهان آبی و در جنوب شهر خاکستری است؟
چرا پرندگان جنوب شهری با بال های وصله دار پرواز می کنند؟
چرا بهار در جنوب شهرهای جهان زرد است؟
چرا برف در جنوب شهرهای جهان سیاه است؟
چرا مگس های شمال شهر زباله های بهداشتی و بسته بندی شده می خورند؟
چرا پشه های شمال شهر اگر به زباله های جنوب شهر دست بزنند مسموم می شوند؟
چرا گربه های شمال شهر شیر پاستوریزه می خورند؟
چرا بچه های شمال شهر وقتی که فوتبال بازی می کنند ، گل های تازه و قشنگ و رنگارنگ به یکدیگر می زنند؟
چرا دنیای بچه های شمال شهر جهان رنگی است: سفره های رنگین، خواب رنگین، لباس های رنگی، فیلم های رنگی؟
مگر خون آن ها رنگین تر است؟
چرا بعضی ها در شمال جهان به دنیا می آیند؟ در شمال گهواره می خوابند؟ در شمال میز می نشینند؟ شمال غذا می خورند؟ قطب شمالی میوه را گاز می زنند و قطب جنوبی آن را دور می ریزند؟
در شمال جهان زندگی می کنند و وصیت می کنند که آن ها را در شمال قبرستان به خاک بسپارند؟
اگر شمال بهتر است، چرا جهت قبله به سمت جنوب است؟
چرا خدا خانه ی خود را در جهت جنوب جهان ساخته است؟
من به سمت جنوب نماز می خوانم.
خدا در همسایگی ماست.
خدا در همه جا هست! خدا باید در همه جا باشد!
خوبی هم در همه جا هست؛ هم در شمال، هم در جنوب! خوب است که خوبی در همه جا هم خوب باشد، خوبِ خوب! چه در شمال، چه در جنوب!
من این نقشه ها را قبول ندارم. من این خط ها و خط کشی ها را قبول ندارم.
اصلا کدام شهر؟ کدام شمال؟ کدام جنوب؟
آیا اگر ما از جای دیگری نگاه کنیم، جایی بالاتر، بالاتر از مرزها و جهت های جغرافیا، همه چیز جا به جا نمی شود؟
چه کسی این نقشه ها را برای ما کشیده است؟
.: Weblog Themes By Pichak :.